تا بعد کنکور دیگه سر نمیزنم بهتون یا شاید خیییلی کم چون وقت گیره و منم این روزا زیاد حوصله ندارم کامنت دادن سختمه و گشادی هم که دیگه... دوستون دارم
شاید به خیالت منتظر باشی که یک جایی برگردیبعضی جملهها خنجر میشن فرو میرن توی قلبت اما اگه از کسی شنیده باشیش که فکرمیکردی هرگز قلبتو نمیشکنه میشه تیر خلاص توی قلبت شاید میشه تیر فرو میره تو چشمت دقیقا جایی که اون هست و واسه همیشه سقوط میکنه میفته پایین تا زیر پات لهش کنی و انتقام بگیری.
شاید به خیالت منتظر باشی که یک جایی برگردیحالا اینکه ازم با اصرار آدرس خواستی و چندماهه داری منو خاموش میخونی اما از اونور با من یهو بی دلیل دشمن شدی رو میتونم باهاش کنار بیام اما اینکه ازم بدت میاد اما کلماتی که از خودم در آوردم کپی میکنی رو نمیتونم هضم کنم :) بعد مدتها اومدم یه نگاه انداختم وبت و دقیقا با این مواجه شدم و اصلا نمیتونم درکت کنم :)
درد نشین رو درد کسی :)فقط و فقط این آپدیت بلاگفا رو کم داشتم. واقعا نمیدونم چرا علیرضا جون ما رو به حال خودمون نمیذاره؟ تو که نمیخوای امکانات اضافه کنی چرا همه چیو انگولک میکنی؟ حالا اینکه خیلی دراز شده صفحات هیچی، چرا باید صدجا بریم تا برسیم به وب دوستان؟ چته آخه؟ دست نزن بهش. حالا بقیه یه کاریش میکنن، من چی که بخاطر آپدیت حال بهم زن تو و گوشی عنم باید بزور کامنتا رو جواب بدم یا کپی کنم تو نوت گوشیم جواب بدم اینجا کپی کنم؟ خدایا صبرم بده
تمااام سایتایی که تو تمام این سالها که این گوشیمو داشتم سیو کرده بودم که خیلیاشونو لازم داشتم؛ همهی همه شون طی یه حرکت ضربتی احمقانه و ناخواسته پاک کردم و الآن نیاز دارم سرمو انقدر بکوبم به دیوار تا مغزم بپاشه روش... بدبختی اینجاست که تقصیر اروری بود که گوشی بیشعورم میداد. :"(((
اگه میشد سر منو تبدیل به ویدئو پروژکتور کرد و خیالاتمو از چشمام پخش کرد و انداخت روی پرده، میشه روزی چندتا فیلم درام با ترکیب ژانرای دیگه دید که با بیشترشون میشه عر زد، هرچند ژانر جنایی هم توشون کم نیست و هرچند خیالات قشنگم دارم امااا یه بد ده تا خوبو بدجوری میشوره به عمق چاه میبره!ای کاش دست از این خیالات مسخره برمیداشتم دست از دستی دستی آزار و شکنجه دادن خودم؛ یک عمر....!
دیشب چهار ساعت و نیم خوابیدم، سه و نیم خوابیدم هشت بیدار شدم نه شروع کردم بعد تو روز خوابم میومد ولی نتونستم بخوابم و این شد که کسل و بی حوصله شدم و نتونستم اونقدر که دلم میخواست بخونم و باید فردا خوب بخونم باااید
دوچرخهی آبیای که قل میرونتش و من ترکش نشستم و از پشت کمر آقای قل رو چسبیدم که یوقت وقتی جوگیر میشیم و تند میره نیفتم... یه بار دیگه فقط یه بار
تعداد صفحات : 0